Last Updated on: 8th جولای 2022, 06:12 ب.ظ

ب. بی نیاز (داریوش)

همانگونه که بر همگان روشن است، مارکسیسم-لنینیسم منبع اصلی اندیشه‌های نظری و عملی چپ ایرانی بوده است. با فروپاشی شوروی سوسیالیستی (1990) عملاً مارکسیسم-لنینیسم به عنوان یک سامانۀ نظری جذابیت خود را از دست داد و بسیاری از سازمان‌ها و احزاب چپ سابق تلاش کردند که ارزش‌های دموکراسی-لیبرالی غربی را در برنامه‌های خود بگنجانند. البته باید در این‌جا تأکید کنم که ساختار برنامه‌های این احزاب و سازمان‌ها هنوز از همان ساختارهای احزاب کمونیست برخوردار است ولی بندهای مربوط به حقوق بشر، آزادی‌های فردی لیبرالی و انتخابات سراسری بدان اضافه شده‌اند. اگر ما برنامه‌های احزاب چپ کنونی را زیر ذره‌بین قرار بدهیم به این نتیجه می‌رسیم که این برنامه‌ها اکثراً «التقاطی»، نایکدست و متناقض هستند. به این موضوع می‌توان در نوشته‌ای جداگانه پرداخت.

البته در این‌جا باید به یک نکتۀ بنیادین نیز اشاره کرد: آموزش چپ ایرانی (هم پیرو شوروی و هم پیرو چین) در یک محیط ضد آمریکایی رشد و نمو کرده است. به همین دلیل، قطع دستان «امپریالیسم به سرکردگی آمریکا» به نخستین و عاجل‌ترین هدف چپ ایرانی تبدیل گردیده بود و موضوعاتی مانند منشور حقوق بشر، آزادی‌های فردی، نقد دین، حقوق زنان، محیط زیست و … هیچگاه در دستور کار و برنامۀ احزاب چپ ایرانی قرار نداشت.

این که ما امروز بسیاری از موارد بالا را در برنامه‌های سازمان‌های چپ می‌بینیم طبعاً جای امیدواری است. ولی پرسش اصلی این است که آیا سازمان‌های چپ ایرانی به این دستاوردها و ارزش‌های بورژوایی می‌توانند به شکلِ پایدار پایبند باشند؟ به نظر من، نه!

چرا احزاب چپ ایرانی نمی‌توانند به دستاوردها و ارزش‌های بورژوایی پایبند باشند؟ زیرا این احزاب و سازمان‌های سابقاً مارکسیست-لنینیست که هستۀ نظری و عملی آن‌ها «ضدیت با آمریکا» است هیچ نقد جامعی به این نوع مارکسیسم-لنینیسم ضدآمریکایی نکرده‌‌اند.  از سوی دیگر باید گفت که بنیاد مارکسیسم-لنینیسم که بر مبارزه طبقاتی استوار شده عملاً توسط این م-لِ ضدآمریکایی تا سطح مبارزه «ملی» یا «ضدیت با آمریکا» تقلیل داده می‌شود. شی جین‌پینگ در کنگره حزبی اعلام کرد که «سرمایه و بازار مرز نمی‌شناسند ولی سرمایه‌دار وطن دارد.» همین جمله، ناسیونالیسم نهفته در سوسیالیسم چینی را به بهترین شکل آشکار می‌سازد.

پس از سه دهه که از فروپاشی شوروی می‌گذرد ما یک بار دیگر با مارکسیسم-لنینیسم ضد آمریکایی نوینی روبرو هستیم: حزب کمونیست چین.

از سال 2020 شی جین‌پینگ تغییرات بزرگی در حزب کمونیست چین انجام داده و نوزایی ایدئولوژیکی در حزب کمونیست چین را آغاز کرده است. از همین سال حزب کمونیست چین شروع کرد تا «سوسیالیسم نوع چینی» را برای کشورهای در حال توسعه و تازه صنعتی‌شده به عنوان یک آلترناتیو عرضه کند[1]. طولی نخواهد کشید که در آینده نزدیک -مانند جهان دوقطبی گذشته[2]– احزاب چپی خواهیم داشت که «سوسیالیسم نوع چینی» را به عنوان هدف عاجل خود تعریف خواهند کرد. جالبی موضوع اینجاست که در این «مارکسیسم-لنینیسم نوع چینی» باز هم آمریکا دشمن اصلی است و این همان وزنۀ سنگینی است که می‌تواند مانند نیروی کشش زمین، احزاب سنتی چپ گذشته را جذب نماید. حزب کمونیست چین در برنامه‌اش «دموکراسی و لیبرالیسم غربی» را رد می‌کند و اعلام می‌کند که این «دموکراسی‌ها در حل مشکلات سدۀ بیست‌ویکم ناتوانند».

امتناع از دموکراسی، لیبرالیسم و آزادی‌های فردی برای حزب کمونیست چین فقط روی کاغذ نیست. این حزب با تمامی فناوری‌های مدرن کنونی، چین را به یک قفس کوچک زیرِ ذره‌بین تبدیل کرده است. در حال حاضر، بیش از یک میلیارد دروبینِ هوشمند در چین شهروندان را رصد می‌کند. این دوربین‌ها می‌توانند با تشخیص چهره یا ارزیابی نوع راه رفتن، هویت فرد را کمتر از چهار پنج ثانیه شناسایی کنند. به هر رو می‌توان با قاطعیت گفت که «اوشیانا» در رمان «1984» جرج اورول در مقایسه با چین امروزی یک جوک بیشتر نیست.

باری، بازگردیم به موضوع اصلی! با توجه به برآمد چین سوسیالیستی به عنوان یک قطبِ جهانی و با توجه به این که حزبِ کمونیست این کشور با هر گونه نمادِ دموکراسی و لیبرالی سرِ دشمنی دارد، این پرسش در برابر چپ ایرانیِ برآمده از سنت مارکسیسم-لنینیسم قرار دارد که با چه ابزار نظری می‌‌خواهد یا می‌تواند راه خود را از راه چینی جدا سازد؟[3]

به نظر نگارنده نسل فرتوت و باقی‌مانده چپِ م.ل. توانایی نظری چنین نقد جامعی را ندارد. زیرا برای نقدِ مارکسیسم-لنینیسم ضدِ آمریکایی لازمه‌اش شناخت دقیق از مارکسیسم از یک سو و شناختِ نظری و رفتاری حزب کمونیست چین از سوی دیگر است؛ پیش‌شرط‌هایی که عملاً این نسل فرتوت فاقد آن است. ولی دست کم می‌توانند با طرح پرسش‌های نوین و انتقادی، نسل بعدی چپ را برای آینده‌ای که بسیار پیچیده‌تر از حالا خواهد بود آماده سازند.

—————————————————————————-

[1] نگاه کنید به مقاله «مشخصه‌های نظام سیاسی چین»

[2] «جهان دو قطبی: پندار یا واقعیت؟»

[3] لازم به یادآوری است که حزب کمونیست روسیه نیز همین راه چینی را می‌پیماید و میان این دو، تفاوت نظری اساسی وجود ندارد [در این باره در آینده خواهم نوشت].