Last Updated on: 3rd جولای 2022, 12:15 ب.ظ
ب. بی نیاز (داریوش)
اکثریت قریب به اتفاق مفسران و تحلیلگران تلاش میکنند که حمله روسیه به اوکراین را با «تنشهای میان روسیه و ناتو» توضیح بدهند. این ولی فقط یک گوشه کوچک از این مسئله است.
مسئله اصلی از چه زمانی آغاز شد؟ از سال 2014 که روسیه کریمه را به اشغال خود در آورد و سپس دو منطقه در اکراین، دونستک و لوهانسک، از سوی طرفداران روسیه به عنوان جمهوریهای روسیه اعلام گردید. همین باعث شد که غرب در برخی حوزههای اقتصادی روسیه را تحریم کند.
این تحریمها باعث شد که روسیه خود را به چین نزدیک کند. این نزدیکی حول پروژه «ابتکار کمربند و جاده» [معروف به «جاده ابریشم نوین»] رخ داد. این نزدیکی تا بدانجا پیش رفت که در ماه می 2015 روسیه و چین یک پیمان همکاری اقتصادی امضا کردند. طی این پیمان قرار شد که «اتحادیه اقتصادی ارواسیا» به «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» وصل شود [زوئنکن، ایوان: 2019] طی پیمان نامبرده قرار شد با همکاری چین، یک خط راه آهن برای قطارهای تندرو [مسافری و باری] میان مسکو و کازان ساخته شود و بعدها این خط آهن تا شهرهای یکاترینبورگ، آستانه و پکن نیز گسترش داده شود.
چین پس از حساب و کتابهایش به این نتیجه رسید که 1) خط آهن مسکو-کازان به صرفه نیست چون جمعیت روسیه آنچنان بزرگ نیست که این خط بتواند سوددهی داشته باشد، 2) به دلیل جمعیتِ کم، روسیه برای کالاهای مصرفی چین چندان جذاب نیست. همین باعث شد که چین در پروژه بالا سرمایهگذاری نکند و با شرایط روسیه که خواهان آوردن فناوریهای پیشرفته چینی آنهم با بهره کم بود کنار نیاید. چین در برابر روسیه این را گذاشت که: اگر «تضمین دولتی» میدهید «من» سرمایهگذاری میکنم. روی دیگر این «تضمین» این است که اگر پروژه سوددهی نداشت، هزینههای ضرر را باید دولت روسیه بپردازد.
از سوی دیگر، کارشناسان روسیه به این نتیجه رسیدند که «چین هر چه بیشتر فعالیتِ سرمایهگذاریاش را گسترش بدهد به همان اندازه نیز روسیه را از مناطقی که برایش از لحاظ استراتژیک مهم است به حاشیه میراند» [زوئنکن، ایوان: 2019]
کلاً میتوان گفت که پروژه همکاریهای اقتصادی روسیه و چین به شکست انجامید. ولی روسیه هر روزه میبیند که چگونه چین جمهوریهای سابق شوروی مانند تاجیکستان، قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان را جذب بازار و پروژههای خودش کرده است. خلاصه میتوان گفت روسیه به خوبی میداند که چین طی پیمانهای اقتصادی بلندمدت مناطق نفوذ و منابع (Ressourcen) سرشاری از حوزۀ ژئوپولیتیکی سابق و اکنونش [آسیای مرکزی] به دست میآورد و روسیه هیچ اقدامی علیه این جذب اقتصادی نمیتواند انجام بدهد.
به همین علت روسیه نقش خود را در پروژه با چین تا سطح یک «شریک کاذب» پایین آورد و آن را فقط به عنوان وسیلهای در نظر گرفت که بتواند خود را از انزوای سیاسی بینالمللی پس از اشغال کریمه بیرون بیاورد.
اوکراین
روسیه پس از شکستِ اقتصادیاش از چین در مناطق تحتِ نفوذش یعنی کشورهای آسیای مرکزی متوجه شد که باز هم منطقه نفوذ و منابعش بیشتر مورد «تجاوز» قرار میگیرند اگر اوکراین نیز از دستش برود. اهمیت اکراین اصلاً نظامی نیست، اهمیت اکراین در این است که اگر این کشور به عضویت اتحادیه اروپا در بیاید [نه حتا ناتو] آنگاه راه یا کریدور روسیه به اروپای شرقی عملاً برای همیشه بسته میشود و این از لحاظ ژئوپولیتیک بدان معنی است که روسیه بزرگ عملاً به یک روسیه کوچک بدون ادعاهای ژئوپولیتیک تبدیل شده است. در واقع اگر روسیه اوکراین را از دست بدهد ما با فصل نوینی از تاریخ روسیه روبرو خواهیم: تبدیل یک کشور که بیش از 300 سال یک امپراتوری بوده به یک کشور «معمولی». شاید بتوان گفت که این دردی را که مردم اکراین و روسیه به دوش میکشند درد زایمان تولد «روسیه کوچک» باشد.
به نظر برخی کارشناسان، روسیه به عنوان یک کشور «معمولی» یا «روسیه کوچک» میتواند سدها بار موفقتر باشد تا بخواهد نقش یک امپراتوری را بازی کند.
برای دریافت آگاهی های بیشتر درباره نفوذ «ژئواکونومی» چین در آسیای مرکزی می توانید مقاله پژوهشی زیر را مطالعه کنید: منبع: فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 77، بهار 1391