در دامگاه زبان و زمان – ناایدیشیدههای جنبش مشروطه
نویسنده: مزدک بامدادان (محسن بنائی)
طراح جلد: الف. مهرآئین
ناشر: انتشارات فروغ
نوبت چاپ: اول، پاییز 1403 (2024 میلادی)
نویسنده: محمدرضا رضایی
این کتاب در راستای آفرینش اندیشیدن نوین درباره رخدادها بر پایه نگرشِ دانشی-پژوهشی به تاریخ است.
چنانچه از نام کتاب برآورد میشود، نگارنده با نگاهی نوین و پژوهشی به انقلاب مشروطه (انقلاب برای قانون اساسی) پرداخته است.
بنائی روشن میکند که واژه «مشروطه» از واژه لاشارت فرانسه سرچشمه گرفته و پس از گذر و دگردیسی از زبانهای عربی و ترکی به زبان فارسی وارد شده است.
از بزرگان و اندیشمندان این انقلاب مانند عبدالرحیم طالبوف، فتحعلی آخوندزاده، آقاخان کرمانی، احمد روحی، حسن تقیزاده، یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله) و بسیاری دیگر سخن به میان آید و اندیشههای آیندهنگر و پویای آنها برای خواننده روشن میشود. همچنین نقش ویرانگر آخوندهای شیعه در روند این انقلاب با تکیه به اسناد روشن میگردد و در این راستا از نقشِ واپسگرای کسانی مانند آخوند محمد حسین نائینی، محمد کاظم خراسانی، حسین خلیلی تهرانی، فضلالله نوری، عبدالله مازندرانی، عبدالله بهبهانی و آخوندهای منفور دیگر پردهبرداری میشود و چهره پلیدشان آشکار می گردد.
افزون بر این در این کتاب، بسیاری از گژاندیشیها و افسانهها و همچنین شکوهبخشی نابجای این انقلاب به چالش کشیده شده و خواننده را از بسیاری از نارواییها و واگفتهای نادرست، غبارآلود و مبهم رها میکند. به روشنی میتوان گفت که این کتاب، یک کوشش کامیاب در زمینه نگارش نوین، ویرایش، درست نویسی و دوبارهزایی بسیاری از واژگان زیبا در زبان پارسی نیز می باشد. از این رو، میتوان گفت که این کتاب، یک کتابِ «تاریخی-ادبی» نیز است.
آماج بنائی تلنگری است به کهنهاندیشانی که هنوز هم در چهارچوبِ ایدئولوژیهای تاریکِ خود زندان بوده و هستند و توانایی دیدن روزنههای نور را نداشته و شوربختانه هنوز هم ندارند. بنایی دوران پهلوی را یکی از بزرگترین شانسهای تاریخی ایران پس از یورش اسلام به کشورمان میداند. بنایی مینویسد: «اینکه در بزنگاههایی ویژه، شورِ همراهی و همگامی همگان را در بر میگیرد، نشان از آگاهی مردم نیست. » اینکه بخش بزرگی از مردم در شور و هیجان شعار یا هدفی را دنبال میکننددلیل بر درست بودن آن شعار و یا هدف نیست.
در سال ۲۵۳۷ (1357) تودههایی میلیونی در خیابانهای ایران به دنبال خمینی و شعارهای بیپایه و ناشدنیاش علیه نوگراییای که هنوز استوار نشده بود به راهپیمایی پرداختند و اکنون ۴۵ سال است که هزینه این نابخردی پرداخته میشود!
در بخشی دیگر از کتاب، بنایی به «ترور» به عنوان یک شیوه مبارزاتی اشاره میشود. بنائی به درستی ریشه این روش را در هر بزنگاهی نادرست میداند. هنگامی که ترور علی اصغر اتابک (امین السلطان)، نخستین صدر اعظم پس از انقلاب مشروطه که به دستور حیدر خان عمواقلی انجام میشود، در مجلس یکم با جشن و سرور همراه میگردد، کسی هشدار نمیداد که این تأیید هموار کردن راه برای ترورهای پسین خواهد بود. هراسانگیزتر این است که احمد کسروی که خود پیشرو، حقوقدان و نماینده مجلس است این ترور را حرکتی درست و شکوهمند میداند. البته او خود نیز قربانی ترور میشود. سالها پس از آن، علی رزم آرا نخست وزیر به دست گروه تروریستی فداییان اسلام کشته میشود. کشنده پس از مدتی کوتاه آزاد میشود! و ترورها ادامه مییابند! در پس انقلاب مشروطه، نابسامانیها، آشوبها و هرج و مرجها، سالهایی بس دراز چنگال پلشت خود را در گلوکاه ایران فرو کرده بودند.
اگر انقلابی نوین در راه است که امیدوارم به زودی آخوند را به زبالهدان تاریخ بیفکند، نیازی مبرم به دولت گذار و با اقتدار داریم. نبایستی چنین رود که در سالهای نخستین انقلاب مشروطه بر ایران رفت.
در نخستین سالهای تلاش برای برپایی دستاوردهای انقلاب مشروطه هر کسی در یک گوشه از ایران برای خود حکومتی محلی بر پا کرده و گردنکشی و زور گویی می کرد.
به راستی چنین است که بنائی می نویسد:
نبود توان سرکوب دولت کم اقتدار در دوران پس از انقلاب را نمی توان «بهار آزادی» نامید. آزادی ایستاری کنشگرانه است. به یاد سخنانی از یوهانس راو (استاندار پیشین ایالت نوردراین وستفالن) افتادم:
آزادی دستاوردی است که همواره باید برایش مبارزه کرد و به خیابان آمد. اگر چنین نکنیم، دولتها آن را از ما پس میگیرند!
بنائی در فرجام، آماج بنیادین انقلاب مشروطه را یادآوری می کند:
قانونگرایی
نوینگرایی
ایرانگرایی