Last Updated on: 9th دسامبر 2024, 06:16 ب.ظ
ب. بینیاز (داریوش)
ترامپ نه دموکرات است و نه جمهوریخواه. ولی بر بستر سیاسی ایالات متحده آمریکا فقط میتوانست در حزب جمهوریخواه زاده شود. او همان اندازه از جهانبینی حزب دموکرات دور است که از جهانبینی حزب جمهوریخواه پیش از خودش. حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه در ماهیت خود همسانانی بودند که فقط راه رفتنشان با هم متفاوت بود. ترامپ از هر دو متفاوت است. ولی چرا؟
ترامپ محصول یک دوره گذار تاریخی است، انتقال جهانِ آنالوگ به جهان دیجیتالی و نهایتاً عصر هوش مصنوعی.[1] جهان امروز، جهانِ مبتنی بر هوش مصنوعی است و همین هوش مصنوعی همه معادلات تاکنونی راهبردیِ کلاسیک را در جهان، بویژه در ایالات متحده آمریکا به هم زده است. حال این پرسش طرح میشود که این هوش مصنوعی چه چیزی را تغییر داده که منجر به شکلگیری یک جهانبینی نوین شده که در قالبِ «ترامپ» جلوه کرده است؟
جهان مدرن سرمایهداری، تا کنون سرمایه را در چهار بخش تعیینکننده تقسیم کرده: صنایع انرژی، صنایع نظامی، صنایع مربوط به نظام سلامت و سرمایه مالی. با ورود گسترده هوش مصنوعی به ساختارهای تولید و خدمات، این چهار بخشِ اقتصادی دچار تحولات بزرگی شده است.
کنسرنهای بزرگ که در این چهار بخش، سهم اساسی را دارند همواره نقش بزرگی در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان ایفا کرده و هنوز میکنند. تا کنون بخش انرژی اساساً از نفت و گاز تشکیل میشد. کنسرنهایی که در این بخش اهرمهای اصلی را در دست داشتند عملاً هیچ رقیبی در این حوزه نداشتند. ولی با ورود انبوه فراوانی از انواع گوناگونِ انرژیهای بازیافتی، بویژه از زمانی که فناوریهای این حوزه با هوش مصنوعی گره خورد و کارآییشان چندین برابر شده، تَرَکهای بزرگی در انحصارِ حوزه سنتی انرژی بوجود آمد. این را میتوان با لابیها و حامیان سیاسی این گرایش نوین در حکومتهای گوناگون مشاهده کرد. باری، کنسرنهای انرژی سنتی دیگر حرف آخر را نمیزنند.
بخش تسلیحات نظامی: هوش مصنوعی عملاً نوع دیگری از کالاهای نظامی را وارد بازار کرد، کالاهایی که ارزشِ نرمافزاری آنها از ارزشِ سختافزاریشان بالاتر است. در کنارِ شکلگیریها ارتشها سایبری مبتنی بر سنتِ هکری (رخنهگری) و ورود پهپادهای هوشمند و همچنین ریزپهپادهای فوجی هوشمند عملاً ابزار نظامی از تانکها، هواپیماهای غولپیکر و خودروهای زرهی زمخت به ابزارهای بسیار ظریف و کارآمدتر تبدیل گردید. تسلیحات مبتنی بر هوش مصنوعی، جنگها را به جنگهای مینیاتوری تبدیل کرده و در آینده، اشکال غیرقابل تصوری به خود خواهند گرفت. ورود هوش مصنوعی به صنایع نظامی، اعلانِ پایان عصر ماشین آلات زمختِ نظامی و ورود ماشینهای بسیار ظریف با کارآمدی بسیار بالاتر است. این یک واقعیت است که زمانِ جنگهای کلاسیک تاکنونی، هم از منظر روانشناختی اجتماعی و هم به دلیل هزینههای سرسامآور آنها برای مالیاتدهندگان، به پایان رسیده است.
منظور از نظام سلامت مجموعهی علوم پزشکی، درمان و تجهیزات پزشکی است. صنایع داروسازی، بزرگترین سهم را در نظام سلامت دارند و به همین دلیل، کنسرنهای چند ملیتی داروسازی نقشی مؤثر در روندهای اجتماعی و سیاسی ایفا میکنند. ورود هوش مصنوعی به این حوزه، عملاً مبانی یک انقلاب ژرف را برای آیندهی نظام سلامتِ جهانی پایهریزی کرده است. تمامی نظام سلامت تاکنونی مبتنی بر نظام سلامت به ارث رسیده از سدهی نوزدهم است. ولی میتوان نظام سلامت سنتی را در یک واژه خلاصه کرد: درمان اشتراکی! یعنی نظام سلامت تاکنونی بر اساسِ خصوصیاتِ بیولوژیکیِ مشترکِ انسانها استوار شده است و درست به همین دلیل برای هر نوع بیماری، یک نوع دارو یا درمان ساخته و تولید میشود. در حالی که امروز میدانیم هر انسان [هر موجود زنده] منحصربفرد (Unique) است، یکبار زاده میشود و در جهان، چه در گذشته و چه آینده، همسان او بوجود نیامده و نخواهد آمد. این شناخت ژرف در پیوند با هوش مصنوعی، راه را برای یک رویکرد نوین در پزشکی هموار کرد: پزشکی شخصیشده (Personalized Medicine) در برابر پزشکی اشتراکی تاکنونی. با قاطعیت نسبی میتوان گفت که آینده نظام سلامتِ جهان، فردگرایانه است. این رویکرد با شتابی باورناکردنی در حال تحقق است.
ترامپ محصول این شرایط تغییریافته است. او در دور نخست ریاستِ جمهوریاش این را «حس» کرده بود ولی نفهمیده بود. در این دوره، دقیقاً متوجه شد که در کجا قرار گرفته است و چرا. ارتباط او با بزرگترین دستاندرکاران هوش مصنوعی و کنسرنهای بزرگ آلگوریتمنویس در تأیید همین اشارات است. دغدغه اصلی ترامپ دعواهای سنتیِ ژئوپولیتیک نیست، بلکه توسعهی مبتنی بر هوش مصنوعی است. هر آنچه که او انجام میدهد باید در خدمتِ توسعه این جهانِ دیجیتالی باشد. شعار «America First» [اول آمریکا] چندان ربطی با گذشتهی این شعار که سیاستهای «انزواگرایی، حمایتگرایی و عدم مداخله» را اعلام میکرد ندارد، آنهم در جهانی که با هزاران یا شاید میلیونها رشته به هم گره خورده است. ولی ترامپ [به مثابه یک نهاد] میداند که میتواند از این ابزارها برای توسعهی آمریکا در حوزهی دیجیتالی استفاده کند. هنوز هیچ کشوری حرف اول را در جهان دیجیتالی نمیزند و رقابتها با سرعتی سرسامآور در پیستِ دیجیتالیِ «فرمول یک» (Formula One) آلگوریتمها جاری است. هنوز مشخص نشده که چه کشوری صدرنشین این جهان است: چین؟ هند؟ آمریکا؟ اروپا؟ واقعاً چه کشوری هم اکنون صدرنشینِ جهان دیجیتالی است؟
چین تنها کشور جهان است که میتواند برتری ایالات متحده آمریکا را در این حوزه به چالش بکشد. در تمامیِ بخشهایی که در بالا ذکرشان رفت، چین با گامهای کوچک ولی تند و پیوسته پیش رفته و پیش خواهد رفت. در واقع، یکی از نیروهای رانشِ ترامپ در سیاستهایش، تواناییها و توانمندیهای چین است. هند که حالا جمعیتاش از چین هم بیشتر شده، گهگاهی در رسانههای تبلیغاتی، خود را دست کم در حوزهی هوش مصنوعی به عنوان کشوری معرفی میکند که گویا میتواند در آینده نقش بزرگی ایفا کند. اگرچه باید اعتراف کرد که هند واقعاً از چنین ظرفیتی برخوردار است ولی به دلیل وجود ساختارهای کهنه نامتناسب و شدیداً متناقض، توانایی تحققِ این ظرفیت را نخواهد داشت. زیرا همین ساختارهای نامتناسب، در آینده برای هند در حکم ترمزهای شدید و خطرناک عمل خواهند کرد؛ هند، کهنسالترین «خردمندی» است که در غُل و زنجیر تاریخی خود دست و پا میزند؛ و نباید فراموش کرد که هند، با آن قدمت بسیار دیرینهاش، در عین حال بزرگترین زندان زنان جهان نیز هست.
باری، رسالتِ ترامپ به سر منزل رساندن برتری دیجیتالی ایالات متحده آمریکا است. کشش بیاندازه ترامپ به «پیمان ابراهیم» را باید در همین راستا دید. پیمان ابراهیم چیزی نیست جز خروجیِ بلندپروازیهای دیجیتالی عربستان سعودی [نیوم و مکعب][2] و پروژههای رویایی دیجیتالیِ امارات متحده عربی از یک سو و صنعت سوپر پیشرفتهی نرمافزاری در اسرائیل از سوی دیگر است و طبیعتاً نقش آتی بسیار برجسته ایالات متحده آمریکا در این پروژههای سوپر مدرن دیجیتالی. ایالات متحد آمریکا بدون یک خاورمیانهی دیجیتالی توان رقابت با چین را نخواهد داشت. درست به همین دلیل، ترامپ این چنین بر «پیمان ابراهیم» و صلح در خاورمیانه تأکید میکند. ایالات متحده آمریکا فقط زمانی میتواند با چین دیجیتالی رقابت کند که خاورمیانه را به عنوان راهبرد استراتژیک خود در پروژههای دیجیتالی خود جذب کند. جمعیت چین چهار برابر ایالات متحد آمریکا، این سرمایه اجتماعی برگِ برنده چین در برابر ایالات متحده آمریکاست. ولی برتری ایالات متحده آمریکا نسبت به چین، این است که این کشور به دلیل مناسبات لیبرالی و زبانش [انگلیسی] میتواند بسیاری از کارشناسان جهان را جذب کند (هم به دلیل لیبرالیسم و هم به دلیل زبانی)، هدفی که چین علیرغم همه تلاشهایش در رسیدن به آن موفق نبوده است. و اگر ایالات متحده آمریکا بتواند در پروژه جذب دیجیتالی خاورمیانه موفق بشود، چین با یک چالش بسیار بزرگ روبرو خواهد شد. در اینجا نیز نقش کشور ایران برای ایالات متحده آمریکا نیز روشنتر میشود. یعنی، ایران آخوندی باید جای خود را به یک ایران متحدِ «پیمان ابراهیم» بدهد. زیرا بدون این جابجایی سیاسی، خاورمیانه دیجیتالی نمیتواند متحقق شود.
ولی ورود آمریکا به جهان دیجیتالی باید در سطح ملی هم فراگیر باشد یعنی باید همهی ارکان این ابرقدرت را در بر گیرد. مهمترین نکته در این عصر نوین دیجیتالی، روند شتابان تصمیمگیریهاست. دیوانسالاری کنونی آمریکا، کهنه، فرسوده، ناکارآمد و بسیار بسیار پرهزینه است و تصمیمگیریها باید مسیرهای بسیار طولانی را در هزارتوی دیوانسالاری بپیمایند. واکنش ترامپ به این دیوانسالاری فرسوده و ناکارآمد، ایجاد «نهاد کارآمدی دولت [دیوانسالاری] (Department of Government Efficiency) بود. زیرا، صنایع مبتنی بر هوش مصنوعی نیارمند سرمایههای بسیار هنگفت است که بخشی از این سرمایهها در دیوانسالاری کنونی حیف و میل میشود. همانگونه که در بالا گفته شد، ترامپِ دوره نخست هنوز جایگاه خود را به درستی درک نکرده بود. ترامپِ دور نخست، بیتکوین یا کلاً رمز ارز و نقش آیندهساز این پول نوین را نفهمید در حالی که در دور دوم ریاستِ جمهوریاش متوجه اهمیت تعیینکنندهی این وسیلهی مراوده و تبادل شد. تأکید کنونی ترامپ بر رمزارز / بیتکوین به بزرگترین چالش برای سرمایه مالی کلاسیک تبدیل خواهد شد. رمز ارز / بیتکوین، نه تنها پول تاکنونی را به مثابهی ابزار پرداخت و مراوداتِ اقتصادی آرام آرام به خاک میسپرد بلکه اشکال نوین و ناشناختهای از مراودات اقتصادی – و به پیرو آن مناسبات اجتماعی- را بوجود خواهد آورد.
نتیجهگیری: ترامپ به هیچ کدام از احزاب دموکرات و جمهوری خواه تعلق ندارد، او محصول و پرورشیافته عصر نوین دیجیتالی است و به دنبال تداوم و تثبیت جایگاه نخستِ آمریکا در این جهانِ دیجیتالی است. ترامپ نه انزواطلب و نه حمایتگرای اقتصادی (Protectionism) است و تا حدودی در سیاستِ خارجیاش، شبیه چین است: زیرا جهان امروز، جهانِ رقابت مغزها و مغزهای آلگوریتمنویس است، جهانی که به تدریج جنگهای سایبری را جایگزین جنگهای کلاسیک با توپ و تانک و موشک خواهد کرد … امروزه هر کس میداند که یک حملهی سایبری به زیرساختهای یک کشور از لحاظ هزینههای تخریبی چند ده برابر یک حملهی چند ماهه کلاسیک به یک کشور است. و در این مسیر، اروپا لنگان لنگان در پسِ آمریکا و چین گام برمیدارد. جهان دیجیتالی کنونی عملاً پایانِ عصر طلایی اروپای پیر نیز هست. جایگاهِ آتی این «قاره»، در آبهای متلاطمی خواهد بود که ایالات متحده آمریکا را از چین جدا میکند.
باری، برای درک پدیدهی ترامپ یا ترامپیسم باید شرایط دیجیتالی نوینِ مبتنی بر هوش مصنوعی را درک کرد. میزانِ و معیار سنجشِ سیاستهای آتی ترامپ، چه در داخل و چه خارج از آمریکا، این خواهد بود که آیا این یا آن گام سیاسی برای توسعه دیجیتالی مفید یا مضر است، هر آنچه که به این روند آسیبی برساند با قاطعیت به حاشیه رانده میشود. از آنجا که دیوانسالاری سنتی آمریکا به چالش کشیده میشود، ترامپ با موانع نسبتاً جدی روبرو خواهد شد. واکنشِ حکومتِ ترامپ به این گونه چالشهای درون دولتی حتا گاهی ممکن است باعث شود که حکومتِ ترامپ مرزهای تعریفشدهی دموکراتیک تاکنونی را نقض کند. ولی بدون چنین رویکردی نسبت به گذشته، ایالات متحده آمریکا تقریباً در برابر چین شانسی ندارد.
———————————————————————————————–
[1] هر گاه در این نوشتار از هوش مصنوعی حرف زده میشود منظور ماشینهای هوشمند است و نه «هوش جامع مصنوعی» (Aritificial general intelligence). امروزه تقریباً برای هر کار یا پروژهای یک ماشین هوشمند یا ماشینی مبتنی بر هوش مصنوعی ساختهایم و تا رسیدن به هوش مصنوعی دست کم چهار الی پنج دهه دیگر نیاز داریم آنهم به شرطی که شرایط جهانی تحولِ عظیم پیشبینیناپذیری را به خود نبیند.
[2] پروژه «نیوم» NEOM که به رویاهای دیجیتالی بن سلمان نیز شهرت دارد یکی از بزرگترین سرمایهگذاریها در تاریخ بشری است: هزار میلیارد دلار. قرار است ۵۰۰ میلیارد دلار آن را عربستان سعودی به تنهایی سرمایهگذاری کند و مابقی توسط کشورهای دیگر، طبعاً شرکتهای آمریکایی سهم بسزایی خواهند داشت. در کنار این پروژه عظیم ساخت «مکعب / MUKAAB» است. این مکعب که به شوخی به آن «کعبه محمد بن سلمان» [در برابر کعبه محمد بن عبدالله] گفته میشود یک مکعب به ابعاد ۴۰۰ متر است. این جهان رویاییِ دیجیتالی عملاً یک شهر در شهر ریاض خواهد شد.