ب. بی‌نیاز (داریوش)

زندگی یهودیان در درازنای تاریخ از ویژگی‌هایی برخوردار است که همانند آن را در تاریخ بشری کمتر می‌بینیم. ولی اگر ما همه پستی-بلندی‌های زندگیِ یهودیانِ جهان را تا به امروز جمع‌بندی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این تاریخ را می‌توان به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم کرد: ۱) پیش از شکل‌گیری اسرائیل و ۲) پس از شکل‌گیری دولت اسرائیل.

یهودیان تا پیش از شکل‌گیری دولت اسرائیل قربانیان روزهای عزا و عروسی جامعه‌ی اکثریت، بویژه مسیحیان، بودند. یکی از برجسته‌ترین رویدادهای تاریخی، همه‌گیری طاعون یا مرگ سیاه در اروپا [ابتدا در اسپانیا] در سده های میانی، میان سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۳ میلادی بود. ابتدا در اسپانیا یهودکُشی آغاز شد. مسیحیان و در صدر آنها کلیسا‌ها، یهودیان را متهم می‌کردند که آنها چاه‌های آب را مسموم کرده و باعث این فاجعه شده‌اند. این اتهام نه تنها باعث قتل هزاران یهودی شد بلکه باعث شد که هزاران یهودی به قاره آفریقا مهاجرت کنند، یهودیانی که بعداً به یهودیان سفاردی شهرت یافتند.

از آن پس، یهودستیزی به یک اصلِ نانوشته برای بحران‌های سیاسی-اجتماعی در اروپا تبدیل گردید. هر جا که بحرانی رخ می‌داد، بلافاصله یهودیان متهم می‌شدند که آنها باعث و بانی آن هستند. پس از قضیه طاعون، یهودکُشی در منطقه اوکرائین امروزی در سال‌های ۱۸۲۱، ۱۸۴۹، ۱۸۵۹، ۱۸۷۱ و سرانجام در سال ۱۸۸۱ رخ داد. در سال ۱۸۸۱ تزار روس، آلکساندر دوم، توسط فردی به قتل می‌رسد که به دروغ گفته شده بود که قاتل یک یهودی بوده است که منجر به فاجعه‌های بزرگی برای یهودیان شد. یهودستیزی تنها به بخش اوکرائین محدود نشد و در سال 1903 نیز در روسیه به اوج خود رسید. باری، در سال‌های میان 1903 تا 1906 بویژه پس از شکست انقلابِ بورژوایی 1905 در روسیه، دولت تزاری یهودیان را متهم کرد که آشوب‌های اجتماعی و سیاسی در روسیه توسط آنها به حرکت در آمده است. به دلیلِ شدتِ یهودکُشی و یهودستیزی نخستین کوچ [آلیا] یهودیان از سال 1881 به سرزمین فلسطین که تحت حاکمیت ترک‌های عثمانی بود آغاز شد. ولی تکان شدید دوم برای کوچ یهودیان از روسیه، پس از شکست انقلاب 1905 بود که هزاران یهودی تاجر، تحصیل‌کرده و بویژه از طبقه متوسط روسیه راهی روسیه شدند. از آنجا که یهودیان اکثراً دارای باورهای سوسیالیستی یا سوسیال دموکراتیک بودند به هنگام رسیدن به سرزمین فلسطین شروع به ساختن کیبوتس [کمون] کردند، مُدلی که در آن زمان یکی از موفق‌ترین مدل‌ها برای توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی بود.

ولی یهودیانی که به سرزمین فلسطین یا در اصطلاح دینی-سیاسی‌اش «صیون» مهاجرت نکرده‌ بودند توانستند در اروپا در حوزه‌های علوم اجتماعی و علوم طبیعی به دستاوردهای بزرگی نایل شوند. شاید در تاریخ بشری هیچ گروه اجتماعی مانند یهودیان [اگر بخواهیم نسبت به جمعیت بسنجیم] در جهان به علم خدمت نکرده است. با این وجود، یهودیان بویژه در اروپا منفور بودند. یک جمع‌بندی کوتاه به ما می‌گوید که یهودیان در جهان، علیرغم خدمات‌شان، یک اقلیت «شکست‌خورده» بودند، هم از لحاظ سخت‌افزاری و هم نرم‌افزاری. یعنی هم از نظر فیزیکی [جسمانی] و هم از نظر تبلیغی، در هر دو جبهه شکست‌خورده بودند.

ایدئولوژی یهودستیزی اروپا توسط پروتستان‌ها به رهبری مارتین لوتر (1483 تا 1546) به اوج خود رسید. ولی اروپائیان تنها به قاره خود اکتفا نکردند! با قدرت‌گیری صفویان (1501 تا 1722) در ایران، یکی از مهم‌ترین پناهگاهان یهودیان که ایران باشد از میان رفت. واردات هزاران آخوند ضد سنی و ضد یهود از جبل عامل لبنان به ایران، نه تنها باعث شد که ایران به عنوان یک کشور سنی مذهب [حنفی] به یک کشور شیعه مذهب تبدیل شود بلکه باعث فرار هزاران یهودی و زرتشتی از ایران شد.

اوج یهودستیزی در اروپا بیان خود را در قدرت‌گیری نازی‌ها در آلمان می‌یابد که باعث کشته‌شدن چند میلیون یهودی شد. با این وجود، کشتار یهودیان توسط نازی‌ها نتوانست روح یهودستیزی حاکم بر ذهن مردم را بزداید. البته شگفت‌انگیز هم نیست!زیرا قدمت یهودستیزی در روح و روان مردم آنچنان ریشه‌دار است که پاک‌کردن آن طی سه چهار دهه امکان‌ناپذیر است.

می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد: تا پیش از شکل‌گیری دولت اسرائیل، یهودیان جهان در دو جبهه‌ی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری یعنی جسمانی و تبلیغی شکست خورده بودند. شکستِ نرم‌افزاری یعنی تثبیت نهایی یهودستیزی که عملاً یه یک جهان‌بینی یا ایدئولوژی تبدیل شده بود که قدمت آن به اندازه خود دین یهودی است.

تشکیل دولت اسرائیل

تشکیل دولت اسرائیل در سال 1948 پیامدِ برنامه سیاسی صیونیسم سیاسی به رهبری تئودور هرتسل و کشتار یهودیان توسط نازی‌هاست. ضرورت تشکیل دولت یهود در اسرائیل از سوی دیگر پیامد یهودستیزی‌یی است که در اروپا و خاورمیانه ریشه دوانده بود و این اقلیت دینی را تبدیل به قربانیان عروسی و عزا کرده بود. با شکل‌گیری دولت اسرائیل برای نخستین بار، یهودیان جهان احساس امنیت کردند و می‌دانستند که دیگر مجبور نیستند تحقیرات هر کس و ناکس را تحمل نمایند. از این رو شگفت‌انگیز نیست که یهودیان با چنگ و دندان از کشور تازه تأسیس خود پاسداری می‌کنند و خواهند کرد.

اگرچه در فردای به رسمیت شناختن اسرائیل، بویژه از سوی شوروی و آمریکا، این کشور مورد هجوم همسایگان عربش قرار گرفت، ولی شکست کشورهای عربی در این جنگ و جنگهای بعدی، باعث شد که یهودیان را در دفاع از کشور خود مصمم‌تر و بااعتماد به نفس‌تر کند. کشور اسرائیل در مجموع توانست در تمامی جنگ‌هایی که علیه آن آغاز شد پیروز شود، به اصطلاح از لحاظ سخت‌افزاری توانست برتری خود را نشان بدهد. ولی آیا توانست در زمینه نرم‌افزاری – تبلیغاتی- هم پیروز باشد؟ باید گفت: نه!

در سرزمین فلسطین که تا پیش از شکل‌گیری اسرائیل ابتدا زیر حاکمیت ترک‌های عثمانی بود و سپس، یعنی پس از پایان جنگ جهانی اول، تحت حاکمیت بریتانیا قرار گرفت، ما با یک سابقه طولانی از یهودستیزی روبرو هستیم که توسط مسلمانان به رهبری مفتی بزرگ الحسینی [بعدها با همکاری نازی‌ها تشدید گردید] ریشه داونده بود. از سوی دیگر، نظریه‌پردازان حزب کمونیست شوروی به رهبری استالین وقتی متوجه شدند که دولت نوین اسرائیل نه به سوی «شرق» بلکه به سوی «غرب» گرایش دارد، امید خود از آن را برای همیشه از دست دادند. حالا حزب کمونیست شوروی تمامی نیروی «نرم افزاری» خود را روی «یهودیان اشغالگر» متمرکز می‌کرد. این سیاست کمونیست‌های شوروی در هنگام قدرت‌گیری جمال عبدالناصر به اوج خود رسید. دقیق‌تر گفته شود: از سال 1949 به بعد یک پیمان نانوشته میان احزاب چپ کمونیستی، اسلام‌گرایان و پان‌عربیست‌ها به رهبری جمال‌ عبدالناصر بسته شد و تاکنون نیز ادامه دارد.

جهان‌بینی یهودستیزی پیش از تشکیل دولت اسرائیل، پس از تشکیل دولت اسرائیل زیر پوشش «مظلومیت ملت فلسطین» توسط نیروهای ذکر شده در بالا احیا گردید. فلسطین که در پیش فقط یک سرزمین بود تبدیل به کشور [دولت- ملت] می‌شود، عرب ساکنِ سرزمین فلسطین دارای تابعیت فلسطین یعنی «کشور فلسطینی» می‌شود و از آغاز سالهای ۷۰ سده بیستم ما با مفهوم «فلسطینی» روبرو می شویم. خلاصه، از سرزمین [نه کشور] فلسطین که در چند سد سال پیش در دست ترک‌های عثمانی و بریتانیا بود یک «کشور فلسطینی» ساخته می‌شود و اسرائیل هم با نام البته پرطمطراق «اشغالگر» آراسته می‌گردد.

شوربختانه، شکل‌گیری کشور اسرائیل باعث نشد که یهودیان بتوانند در حوزه نرم‌افزاری موفق شوند؛ زُدودنِ باورها و فرهنگ یهودستیزی که سدها سال در ذهن مردم شکل گرفته به همین آسانی رخ نمی‌دهد، طبعاً نمی توان هم انتظار داشت. مثل این است که از مردم مسلمان پناهنده در آلمان یا فرانسه انتظار داشتیم به محض ورود به این کشورها افکار و رفتارشان مانند غربی ها شود. در عمل ثابت شده که این مهاجران دست کم به دو نسل نیاز دارند تا خود را با فرهنگ غربی تطبیق بدهند.

جنگِ کنونی

پاسخ اسرائیل به تروریست‌های حماس و آغاز جنگ غزه نشان داد همان اندازه که اسرائیل در این جنگ از پیروزی‌های سخت‌افزاری برخوردار است در حوزه نرم‌افزاری شکست خورده است.

یکی از علت‌های این شکست نرم‌افزاری، تاکتیک شدیداً ضدِ انسانی تروریست‌هاست. آن‌ها بخوبی می‌دانند که مردم جهان در برابر کشته‌شدگان غیرنظامی از نظر احساسی چه واکنشی خواهند داشت. کسانی که با جنگ عراق علیه ایران اندکی آشنایی دارند می‌دانند که اسلامگرایان در ایران به رهبری خمینی، کودکان ۱۳ تا ۱۶ ساله را برای پاک‌کردن زمین‌های مین‌گذاری شده مورد سوءاستفاده قرار می‌دادند و پیش از رفتن آنها روی مین، در افق میدانِ جنگ امام‌زمان‌ها با لباس‌های سفید و سوار بر اسب ظهور می‌کردند. همین سیاست «رهسپاری کودکان» به بهشت را حماس و حزب‌الله دارند. پناه گرفتن و فرار تروریست‌های حماس به محل سکونت یا اقامت غیرنظامیان، فقط با این قصد صورت می‌گیرد که اگر کشته شدیم دست کم یک پیروزی تبلیغاتی علیه اسرائیل به دست آورده‌ایم. شکست تبلیغاتی (نرم‌افزاری) اسرائیل تا آنجا پیش می‌رود که رئیس سازمان ملل متحد، گوترش، حتا حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران را به اسرائیل محکوم نمی‌کند، حتا پیش از آن حمله تروریستی حماس به اسرائیل با اکراه محکوم شد.

این که آیا نیروهای نظامی اسرائیل می‌توانند از لحاظ فنی – نظامی از چنین تلفات غیرنظامی پرهیز کنند نمی‌دانم ولی می‌دانم که تروریست‌ها با کمکِ دیگر اسلامگرایان و چپِ جهانی توانستند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند و حتا می‌توانم ادعا کنم که اسرائیل در این حوزه شکست خورده است.

با این وجود،‌ نظر من این است: تا مادامی که جمهوری اسلامی به عنوان پشتیبان گروه های تروریستی اسلامگرا وجود دارد ما وارد یک مسیر دپیلماتیک برای حل مسئله غزه و کرانه باختری نخواهیم شد. بدون به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان یک کشور از سوی کشورهای عرب، گروه‌های اسلامی و دیگر نیروها، امکان صلح و آرامش در منطقه اگر نگویم ناممکن، دست کم بسیار اندک است.