ب. بینیاز (داریوش)
پزشکیان مرموزترین رئیس جمهور در این حکومتِ شیعی است. علیرغم تحصیلات عالیه در پزشکی و گرفتن تخصص در جراحی قلب یعنی تحصیلاتِ دانشگاهی طولانی، نه تنها ظاهرش بازاری است بلکه گفتار و رفتارش هم بسیار بازاری و لاتولوتی است و این در حالی است که میتوان حرکات و سکنات او را با احمدینژاد در دور نخستِ صدارتش مقایسه کرد البته با این تفاوت که احمدینژاد علیرغم وفاداریش به نظام، تا اندازهای دارای شخصیت مستقل بود و این در حالی است که پزشکیان برخلاف مابقی رؤسای جمهور این نظام شیعی فاقد همان ۵٪ از استقلال شخصیتی است.
چرا پزشکیان، قهرمان و شخصیت خوار و تحقیرآمیز تآتری شده است که هم اکنون بازی میکند؟ این یک راز آشکار است که پزشکیان از همان آغاز برای این نقش البته پیچیده از پیش تعیین شده بود. ولی حالا چرا پزشکیان و نه فرد دیگری؟ برای درک این موضوع باید اندکی به عقب بازگشت.
پزشکیان در ۷ مهر ماه 1333 در مهاباد زاده شد. او در سال 1355 در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز پذیرفته شد. او در مصاحبهای گفت:
«با همسرم هم دانشگاهی و هر دو عضو انجمن اسلامی بودیم، آن زمان فقط دو نفر از دانشجویان دختر در دانشگاه چادری بودند و یکی از آنها همسرم بود. وقتی با انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد، از او خواستگاری کردم و خیلی راحت و ساده با مهریه یک جلد قرآن مجید، یک جلد مفاتیحالجنان و یک شاخه نبات ازدواج کردیم و زندگی دانشجویی خود را ادامه دادیم».
باری، او با خانم فاطمه مجیدی که او نیز در رشته پزشکی تحصیل میکرد ازدواج کرد و هر دو توانستند با موفقیت دانشگاه را به پایان برسانند. خود پزشکیان پس از دوره عمومی پزشکی، فوق تخصص در جراحی قلب را گرفت و همسرش، فاطمه مجیدی، تخصص در رشته زنان و زایمان را اخذ کرد. این دو نفر، تا زمان تصادف رانندگی چهار فرزند مشترک داشتند.
بهمن سال ۱۳۹۳ پزشکیان به همراه خانوادهاش مهمان برنامه «فیروزه» بود که دچار سانحه رانندگی شدند. یکی از فرزندانِ پزشکیان سانحه رانندگی را اینگونه شرح داده است:
«ما در آن زمان کوچک بودیم تا جایی که یادمان میآید قصد داشتیم از شهری که به آن سفر کرده بودیم به سمت شهر تبریز بازگردیم، همه اعضای خانواده در یک ماشین بودیم که ناگهان تصادف اتفاق افتاد. پدرمان هیچ خاطرهای از لحظه تصادف ندارد ما تا جایی که یادمان میآید ماشین چپ کرد و ناگهان به سنگی برخورد نمود، اصابت ناگهانی ماشین با سنگ باعث شد تا مادر و برادر کوچکمان جانشان را در این حادثه از دست بدهند».
البته همشهری آنلاین در این باره مینویسد:
«در حادثه تصادف پزشکیان با خودروی قاچاقچیان انسان به نماینده تبریز و سایر سرنشینان خودرو وی آسیبی نرسید اما راننده قاچاقچیان انسان که مصدوم و از صحنه متواری شده بود، در یکی از مراکز درمانی میاندوآب توسط نیروی انتظامی دستگیر شد. مسعود پزشکیان که با خودروی زانتیا در حال سفر از ارومیه به تبریز بود، در حوزه شهرستان میاندوآب با خودروی پژو پارس قاچاقچیان انسان حامل برخی افراد مشکوک تبعه همسایگان شرق کشور بشدت برخورد کرد. حادثه زمانی رخ داد که راننده خودروی قاچاقچیان با سرعت و بی احتیاطی محض به ناگاه مقابل خودروی نایب رییس سابق مجلس پیچید. در این حادثه به نماینده تبریز و سایر سرنشینان خودرو وی آسیبی نرسید اما راننده قاچاقچیان انسان که مصدوم و از صحنه متواری شده بود، در یکی از مراکز درمانی میاندوآب توسط نیروی انتظامی دستگیر شد».
به هر رو، در سال 1993 طی این سانحه رانندگی دکتر فاطمه مجیدی و کوچکترین فرزندشان کشته میشوند.
پس از مرگ همسر و فرزند، پدر و مادر دکتر فاطمه مجیدی در بزرگ کردن فرزندان به پزشکیان کمکهای فراوانی میکنند تا بچهها بزرگ شدند.
پزشکیان خودش میگوید که «برای من که یک دختر و دو پسر داشتم، خیلی سخت بود ادامه زندگی پس از مرگ همسرم، اما به خاطر بچهها تصمیم گرفتم تنها بمانم».
باری، پزشکیان در اوج جوانیاش یعنی ۴۰ سالگی بیوه شد و تصمیم گرفت که دیگر ازدواج نکند.
پیش از این که اصل موضوع را ادامه بدهم به یک میانپرده نیاز است:
بسیاری بر این نظرند که حکومت شیعی بودجه بالایی برای تولید سختافزارهای نظامی هزینه میکند. این داده نادرست است. بالاترین هزینههای حکومت برای حفظ و تحکیم نظام نه تسلیحات یا سختافزارهای نظامی بلکه نرمافزاری [تبلیغاتی] است. یعنی اگر حکومتِ شیعی یک دلار برای سختافزارهای نظامی هزینه میکند در مقابل چند سد دلار برای نرمافزارهای نظامی-امنیتی هزینه میکند.
برای نمونه بودجه نظامی در سال 1403 460 هزار میلیارد تومان تعیین شده است که البته بخش بزرگی از آن به حقوق نظامیان فعال و بازنشسته (سپاه پاسداران و ارتش) مربوط میشود. پژوهش، ساخت و تولید انبوه سلاح بخش بسیار ناچیزی از کل بودجه نظامی را تشکیل میدهد.
همانگونه که خواننده میبیند هزینههای اصلی به هزینههای بوروکراتیک مربوط میشوند و نه تولید سختافزارهای نظامی.
این در حال است که به طور رسمی بودجه تبلیغاتِ شیعی 58 هزار میلیارد تومان تعیین شده است. ولی در اینجا باید تأکید کرد که دهها سازمان تبلیغاتی دیگر وجود دارند که نامشان نیامده است. برای نمونه «سازمان مداحان بیت رهبری». این یکی از سازمانهای پرهزینه است که هیچ کس هم نمیداند که چقدر بودجه به آن تعلق میگیرد. یا سازمانهایی که انواع و اقسام زیارتها مانند حج و حج عمره و بازدید از سوریه (حرم زینب)، سازماندهی اربعین و غیره را انجام میدهند.
در کنار بودجههای در بالا اشاره شده یکی از بزرگترین هزینههای حکومت شیعی، هزینههای لابیهای آن در ایالات متحده و اروپا است. شوربختانه در این حوزه هیچ دادهی قابل اعتمادی وجود ندارد.
حکومت شیعی خیلی سریع به این نکته بینادین پی برد که به دلیل تحریمها و دلایل دیگر مانند نبودِ دانش فناوریها نمیتواند در حوزه سختافزاری تسلیحاتی با دیگر کشورها رقابت کند. یکی دیگر از هزینههای کلان حکومت شیعی در حوزه مسایل امنیتی بویژه جنگ سایبری و رصد کردن خودیها و غیرخودیهاست.
حکومتِ شیعی برای کنترل کنشورزان سیاسی یا کنشورزان بالقوه از دو دهه پیش به «اخاذی سیاسی» روی آورد. تا آنجا که توانست از بسیاری از فعالان سیاسی و همچنین نویسندگان و روشنفکران داخل کشور «نقطه ضعف» جمعآوری کرد. برای نمونه یکی از آنها رساندن تریاک یا دیگر مواد مخدر به این افراد و فیلم گرفتن از آنها بود. حکومت شیعی توانست بدین طریق دهان بسیاری از روشنفکران و نویسندگان ایرانی را ببندد. یا حتا از روابط جنسی آنها با زنان یا مردان فیلم بگیرد و بعد این اطلاعات را مستقیم یا غیرمستقیم به قربانی برساند.
برگردیم به آقای پوزیده سابق و پزشکیان نوین!
آقای پزشکیان در ۴۰ سالگی یعنی اوج جوانیاش بیوه شد. براستی طی این ۳۰ سال که ایشان زن نداشت، هیچ رابطه جنسی نداشته است؟مطلقاً؟ اگر داشت چگونه بود؟
بدون شک در میان زنان و مردان استثناهایی وجود دارند که هیچ علاقه یا کششی برای مناسبات جنسی ندارند. نام این گروه اجتماعی «بیجنسگرایی» (Asexuality) است. ولی این را میدانیم که پزشکیان جزو این گروه اجتماعی نبوده است و شوک ناشی از سانحه هم نمیتواند منجر به بیجنسگرایی گردد.
این یک راز آشکار است که سازمان اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه بیش از آن که اپوزیسیون را زیر ذرهبین قرار بدهد، ابتدا باید کنترل مطلق را در «صف خود» داشته باشد. میتوان گفت که تقریباً همه سیاستمداران ایران شنود شدهاند و میشوند و اگر برای سازمانهای اطلاعاتی امکانپذیر باشد از آنها به اندازه کافی فیلم هم گرفته میشود. این در مورد آقای پزشکیان هم صدق میکند.
ما هیچ گزارشی دقیقی نه از سانحه رانندگی ۳۰ سال پیش که پزشکیان همسر و فرزندش را از دست داد نداریم و پلیس هم یک گزارش قانعکنندهای درباره این سانحه بیرون نداده است.
ما نمیدانیم که سازمانهای امنیتی حکومت چه اطلاعاتی درباره پزشکیان در دست دارند ولی میتوان گفت آنقدر اطلاعات حساسِ شخصی از او در دست دارند که ایشان هیچ راهی ندارد به جز پذیرش نقشی که به او داده شده است. رفتار و کردار پزشکیان، رفتار و کردار کسی است که بر صحنه تأتر سیاست، آن مونولوگها یا دیالوگهایی را ابراز میکند که در نمایشنامه آمده است. پزشکیان مانند مومی است در دست نهادهای امنیتی که میتوان به هر شکلی او را در آورد.
مرگ رئیسی
مرگ رئیسی یک مرگ اتفاقی نبود، بخش نخستِ فرآیندِ کودتاییست که قرار است در چند مرحله صورت بگیرد. اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در مرگ رئیسی نقشی نداشتهاند ولی میدانند چه کسانی در داخلِ ایران این سناریو را اجرا کردهاند. درست است که ابراهیم رئیسی منطبق با نظام بود ولی او به دلیل وجود علمالهدی برای خود یک شخصیت مستقل نیز داشت و حتا گمانیزنی میشد که جای رهبر را بگیرد. با وجود یک آخوند در رأس که ادعای رهبری هم دارد نمیتوان به وضعیتِ کره شمالی یا چین رسید. یعنی شرایطی که «حجاب» در آن نقشی ندارد ولی «اینترنت ملی» از یک نقش تعیینکننده برخوردار است.
تمام موضوع بر سر حفظ نظام است. شیعه، یک فرقه بدون پرنسیب است. میتوان گفت تنها فرقه دینی است که مطلقاً هیچ پرنسیب دینی یا اخلاقی/ منشی (ethical) ندارد، حتا خداباوری، نماز، روزه و حج و غیره برای این فرقه هیچ اهمیتی ندارند.
در واقع پیش از سقوط هلیکوپتر رئیسی، رئیس جمهور بعد از او مشخص شده بود. بخش دوم این سناریو، انتصابِ پزشکیان به عنوان رئیس جمهور بود. بخش سوم این روند کودتا سختترین و دشوارترین است: ایجاد یک شرایط «آشوبمند کنترلشده» که نیروهای نظامی (یعنی سپاه و جامعه اطلاعاتی حکومت شیعی) بتوانند تحت عنوان «حفظ نظم» قدرت را به دست بگیرند و یک جامعه شبهسکولارِ نوع کره شمالی شکل بدهند.
این که این سناریو طبق میل و خواستِ برنامهریزان به فرجام برسد یا نرسد بحث دیگری است، زیرا در همه برنامهریزیها همیشه عواملی وجود دارند که برنامهریزان نمیتوانند ببینند و درست به همین دلیل، کنترل از دستشان خارج میشود. همیشه باید «تأثیر پروانهای» (Butterfly Effect) را در یک گوشه ذهن داشته باشیم.
(پیش از انتصاب پزشکیان برای محفل دوستانام انتصاب او را پیشبینی کرده بودم و درباره این سناریو گزارش داده بودم).