Last Updated on: 17th دسامبر 2023, 07:14 ق.ظ

ب. بی نیاز (داریوش) 

[این سلسله مقالات ابتدا در سایت ایران امروز منتشر می شوند/ بی نیاز]

پیش از آغاز: با توجه به شرایط دیجیتالی کنونی که در آن بسر می‌بریم و با توجه به بررسی‌های شخصی و دیگر همکارانم، بزرگی این سلسله مقالات میان 1800 تا 2000 کلمه محدود خواهد شد. این میانگین، میانگین خوانندگان برای خواندن متمرکز مطالب اینترنتی است؛ ایده‌آل 1500 کلمه است. از سوی دیگر، تلاش کرده‌ام که نوشتارها تا حد امکان آسان و هضم‌پذیر بیان شوند و به اصطلاح وارد جزئیات آکادمیکی نشوم. خواننده خود می‌تواند درستی یا نادرستی مضامین این نوشتارها را با استفاده از منابع کنونی در اینترنت مانند ویکی‌پدیا، چت‌جی‌پی‌تی یا بارد یا برای دقت بیشتر در سایت‌های تخصصی، پیگیری کند.

****

نخستین پرسش بنیادین در اینجا این است که چرا ما انسان‌ها به وارونۀ دیگر جانداران و جانوران مسیری کاملاً متفاوت پیموده‌ایم و سرانجام «طبیعت» خود را در درون «طبیعتِ مادر» بوجود آورده‌ایم و چرا ما این گونه هستیم که هستیم. پاسخ نهایی به این پرسش‌، نیازمندِ شناخت و بررسی داده‌های بسیار گسترده‌ای است که طبعاً این سلسله مقالات توانایی آن را نخواهد داشت که بتواند از پسِ چنین پرسش بزرگی برآید. از این رو، شاید بتوان بر بخش‌هایی از این «مادۀ تاریک» پرتوافکنی کرد ولی پاسخ نهایی و تماماً روشن سرانجام در هاله‌ای از گنگی و ناروشنی باقی خواهد ماند و خود نشانگر آن است که ما هیچگاه نخواهیم توانست گذشته را آنچنان که بوده بازسازی کنیم.

پیش از آغازِ نوشتار لازم است که به دو مفهوم پُرکاربرد کنونی اشاره کنم. یکی از این مفاهیم «هوش مصنوعی» است. آنچه امروز زیر نام هوش مصنوعی در رسانه‌ها گفته می‌شود نادقیق است، زیرا ما هم اکنون چیزی به نام هوش مصنوعی نداریم. هر آنچه ما داریم «ماشین‌های هوشمند» (Intelligent Machines) است و نه هوش مصنوعی. برای نمونه از پهپادهای هوشمند تا ماشین‌های تشخیص سرطان، تا خودروهای بدون راننده یا الگوهای زبانی مانند چت‌جی‌پی‌تی یا بارد، همه ماشین‌های هوشمند هستند. پهپادها یا ماشین‌های تشخیص سرطان فقط روی موارد خاصی تخصصی شده‌اند ولی همین پهپادها یا ماشین‌های تشخیص سرطان در بارۀ آبسنگ‌های مرجانی در اقیانوس‌ها یا ساختار زندگی زنبورها چیزی نمی‌دانند. در حالی که ما ماشین‌هایی [کامپیوترهایی] داریم که فقط روی آبسنگ‌های مرجانی تخصص دارند. بنابراین درست آن است که از ماشین‌های هوشمند حرف بزنیم نه هوش مصنوعی. هوش مصنوعی، در واقع «هوش فراگیر مصنوعی» (Artificial General Intelligence) است و این زمانی تحقق می‌یابد که تمامی ماشین‌های هوشمند [در آینده شاید میلیون‌ها از آن‌ها خواهیم داشت]، در یک شبکۀ بسیار بزرگ با هم گره خورده باشند. باری، هوش مصنوعی، می‌تواند از پیوندِ ارگانیک هزاران ماشین هوشمند بوجود آید و ما تا رسیدن به این مرحله به زمان بسیار طولانی نیاز داریم. پس هر گاه در این نوشتار از ماشین‌های هوشمند گفته می‌شود منظور همان چیزی است که امروز به اشتباه هوش مصنوعی بدان گفته می‌شود.

مفهوم دوم، برایش یا فرگشت (Evolution) است که من به طور سلیقه‌ای برایش را انتخاب کرده‌ام. برایش، تکامل نیست؛ زیرا تکامل از بار مثبت برخوردار است در حالی که برایش یک روند خطیِ جهت‌دار نیست بلکه غیرخطی است و جهت هم ندارد، نه خوب است و نه بد؛ جنبه‌ها یا بخش‌هایی از این روند می‌تواند از نگاه یا پرسپکتیو برخی خوب و از نگاه برخی دیگر بد باشد. از زمان مهار آتش عملاً انسان‌ها راه برایش خود را از برایش طبیعت مادر جدا کردند. برای دقت بیشتر در اینجا میان «برایش طبیعی» که متعلق به طبیعت مادر است و «برایش انسانی» که متعلق به جوامع انسانی است فرق گذاشته می‌شود. بنابراین ما در اینجا از دو فنواژۀ «برایش طبیعی» و «برایش انسانی» حرف می‌زنیم.

ما، فرزندان آتش

هیچ جانداری روی زمین تاکنون موفق به مهار آتش نشده است. کشف یا مهار آتش یک نقطه عطف بنیادین در تاریخ نخستی‌ها (Primaten) و سرانجام انسان خردمند (Homo Sapiens) تبدیل گردید. بدون فهم دقیق و ژرف این نقطه عطف، فهم زندگی امروزی و تحولاتِ زندگی بشری امکان‌ناپذیر است.

انسان راست‌قامت (Homo erectus) توانست حدود یک میلیون سال پیش آتش را مهار کند[1]. به عبارتی، دست کم سه چهار میلیون سال پیش از آن نخستی‌ها مانند دیگر جانوران از آتش فرار می‌کردند. هنوز هم همۀ جانوران به جز انسان از آتش هراس دارند و به محض نزدیک شدن آتش به آنها، راه فرار را در پیش می‌گیرند. مهار آتش، ساختار و کیفیتِ زندگیِ نخستی‌ها یا دقیق‌تر بگوییم انسانِ راست‌قامت را از بنیان تغییر داد. از همین انسان راست‌قامت شاخه‌های دیگر انسان‌ها بیرون آمدند مانند نئاندرتال و همو سپاپین (که ما باشیم).

مهم‌ترین دگرگونی‌های بنیادین پس از مهار آتش برای نخستی‌ها موارد زیر بودند:

در ابعاد اجتماعی:

1) شکل‌گیری یک قشر در میان گروه‌های انسانی که کارشان «آتش‌بانی» بود. از آنجایی که هنوز انسان قادر به روشن کردن آتش نبود باید از آتش پاسداری می‌شد و وظیفۀ آتش‌بانان این بود که آتش خاموش نشود. به اصطلاح امروزی کارشان مدیریت آتش بود. آتش‌بانی یک نهاد بود و مانند هر نهاد دیگر – حتا در شکل ابتدایی خود- وظایف معینی داشت. آتش‌بانی نخستین نهاد اجتماعی بود که یک قشر ممتاز هدایت آن را به عهده داشت. می‌توان گفت که طی هزاران سال، «آتش‌بانان» تبدیل به یک قشر صاحب قدرت و ممتاز تبدیل گردیدند. به عبارت دیگر، جامعه طبقاتی نه از پیدایش جوامع برده‌داری که کمتر از 5 هزار سال قدمت دارد بلکه چندین هزار سال پیش آرام آرام در جوامع کوچک انسانی شکل گرفته بود.

2- تا پیش از مهار آتش غروب‌ها/شب‌ها نخستی‌ها هر کدام در گوشه‌ای می‌خوابیدند. با مهار آتش به تدریج آتش به یک نهاد اجتماعی تبدیل گردید. نشستن دور آتش، نخستین هستۀ اجتماعی را بوجود آورد. ارتباطِ میان نخستی‌ها استوارتر گردید و کیفیتِ اجتماعی انسان‌ها، ساختارمندی خود را آغاز کرد. در واقع، آتش باعث شد که نخستی‌ها بتوانند از موجودات فله‌ای و تکی به یک مجموعه اجتماعی تبدیل شوند. به عبارتی، مبدا آغازین فرهنگِ انسانی، آتش است.

3- تا پیش از مهار آتش نخستی‌ها طعمه جانوران شکارچی بودند. تنها وسیله دفاعی‌شان، اجتماعی‌بودن، چوب‌دستی، نیزه و پرتاپ‌سنگ بود که البته در شب در برابر جانواران شکارچی مؤثر واقع نمی‌شد و نوزادان همواره در معرض خطر بودند به همین دلیل جمعیتِ نخستی‌ها با رشد بسیار کمی روبرو بود. زیرا به محض زاده‌شدن یک نوزاد، بوی او جانوران شکارچی را از هر سو فرا می‌خواند. مهار آتش باعث افزایش جمعیتِ نخستی‌ها شد زیرا حالا آنها به راحتی می‌توانستند از خود در برابر جانوران شکارچی دفاع کنند، بویژه در شب‌های تاریک که تا آن زمان بی‌دفاع بودند.

4- با ورود آتش به زندگیِ نخستی‌ها به تدریج نوع غذا خوردن آنها نیز تغییر کرد. پختن غذا و گوشت در واقع انقلابی در ساختار بیولوژیکی نخستی‌ها بوجود آورد. پختن غذا باعث شد که بخشِ بزرگی از کار دستگاه گوارش انسان، از پیش توسط پختن آماده‌سازی شود و بخش نسبتاً بزرگی از کارکردهای دستگاه گوارش عملاً بدون استفاده شود و به تدریج محو گردد. همین باعث شد که از یک سو معدۀ انسان کوچک‌ و کوچک‌تر شود و در عوض مغز انسان و ساختار دهان و دندان‌هایش نیز تغییر یابد. ولی مهم‌تر از همۀ این‌ها، تغییر بنیادین در نوع باکتری‌های دستگاه گوارش انسان رخ داد. امروزه می‌دانیم که باکتری‌ها یا فلور دستگاه گوارش «مغز دوم» انسان است یعنی تأثیرات باکتری‌های دستگاه گوارش[2] مانند مغز روی تصمیم‌گیری‌ها و رفتار ما بسیار تعیین‌کننده است.

5- آغاز استقلال از خورشید، از این پس انسان‌های نخستین می‌توانستند شب‌ها در غارها یا سرپناه‌های خود آتش روشن کنند، بلافاصله با آغاز شب در گوشه‌ای نخوابند. اگر مهار آتش آغاز استقلال انسان نخستین از خورشید بود با اختراع الکتریسته یا برق، انسان‌ها مرز میان روز و شب را از میان بردند. همچنین با مهار آتش انسان توانست مناطق بسیار سرد را نیز به مناطق زیستی خود تبدیل کند.

6- با مهار آتش، انسان مسیری را آغاز کرد که هیچ کدام از جانواران روی زمین آن را طی نکردند: تأثیرگذاری بر برایش (Evolution) خود. به عبارتی آتش نقطۀ آغازی بود تا ما بتوانیم بخش بزرگی از برایش خود را به دست گیریم و به اصطلاح «برایش انسانی» را از تا حدودی زیادی از تأثیراتِ «برایش طبیعی» جدا سازیم.

ولی حتا تا پس از شکل‌گیری انسان خردمند یا همو ساپین هنوز انسان مجبور بود که آتش‌بانی کند، هنوز انسان نمی‌توانست آتش بیفروزد. انسان‌ها به هزاران سال نیازمند بودند تا بتوانند خودشان آتش بیفروزند. به همین دلیل، آتش‌بانان همواره باید تکنیک‌هایی اختراع می‌کردند که بتوانند آتش را در شرایط گوناگون، سرما و گرما و بارانی و غیره پاسداری کنند. تا پیش از یکجا نشینی، انسان‌ها از آتشگاه‌های متحرکت برخوردار بودند. طبق پژوهش‌های تاریخ‌دانان، حدود 35 تا 32 هزار سال است که انسان توانایی آتش افروختن را فرا گرفته است. یعنی دست‌کم 900 هزار سال انسان مجبور بود که آتش را پاسداری کند که مبادا خاموش شود. بنابراین شگفت‌انگیز نیست اگر برای به دست آورن آتش یا از بین بردن آتش گروه‌های رقیب، میان انسان‌های نخستین جنگ رخ می‌داد.

این که در گذشته‌های بسیار دور آتش تا چه اندازه اهمیت داشت، بازتاب آن را در ادبیات کهن ایران و هند مشاهده می‌کنیم. به ویژه ایرانیان این بخش از مهم‌ترین فناوری تاریخ جهانی انسان را در اوستا به گونه‌ای بس گسترده به ثبت رسانده‌اند[3].

خلاصه این که آتش، از یک سو بُن و گوهر همۀ فناوری‌های کنونی و از سوی دیگر بذر سامانۀ اجتماعی انسان‌هاست. همانگونه که گفته شد حدود 32 هزار سال پیش انسان توانست فناوری آتش‌افروزی را اختراع کند، از برخورد دو سنگ به هم یا سایش دو چوب و غیره. با ورود فناوری آتش‌افروختن، به تدریج آتش‌بانان گذشته جای خود را به قشر آتش‌افروز نوین دادند. قشر تازه نفس، هم از لحاظ فناوری بالاتر بود و هم برای زندگی کوچی انسان‌ها انعطافِ بیشتری داشت.

با مهار آتش، انسانِ کهن آتش را به انواع و اقسام روش‌ها مورد آزمایش قرار می‌داد، همین باعث شد که انسان در کنار کاربردِ نظامی و آشپزخانه‌ای آتش و تأثیراتِ بیولوژیکی مربوط به این پروسه، بتواند به قدرتِ آتش در ذوب مواد معدنی نیز پی ببرد. نخستین فلزی که انسان توانست آن را از دیگر مواد معدنی جدا سازد، مس بود. کهن‌ترین ورقۀ مسی که تاکنون کشف شده است متعلق به هشت هزار سال پیش است که در ترکیه کنونی [آناتولی] به دست آمده است. ولی آرام آرام –طی یک روند چند هزار ساله- گداختن سنگ‌های معدنی به یک فناوری همگانی تبدیل شد که با تقریب می‌توان آن را به دوره‌های زیر تقسیم‌بندی کرد: عصر مس یا عصر سنگیِ مس (5500-5000 سال پیش)، عصر برنز یعنی آلیاژ مس و قلع (3300-2000 سال پیش) و عصر آهن (از 1200 سال پیش). بدون بکاربردن آتش، انسان نمی‌توانست از مواد معدنی مس، طلا، قلع و آهن و … را بیرون بکشد و از آنها ابزارهای گوناگون بسازد.

خلاصه: پیشینه هومینیدها (Hominids) یا انسانیان دست کم به 6 میلیون سال می‌رسد. مهم‌ترین شاخۀ این مجموعه هومینیدها، انسان راست‌قامت بود که به دلایل تغییرات بنیادین اقلیمی و کمبود غذا مجبور به ترک قارۀ آفریقا گردید. انسان راست‌قامت برخلاف همۀ جانوران روی زمین که در یک چیز تخصص دارند، هیچ تخصصی نداشت و ما انسان‌ها دارای هیچ تخصص ویژه‌ای نیستیم. عقاب، بزکوهی، شیر، فیل، موش، زنبور عسل، مورچه و … همه بدون استثنا از یک تخصص «مادرزادی» برخوردارند، فقط انسان است که هیچ تخصص یا توانایی ویژه ندارد. تنها تخصصِ انسان اجتماعی بودن و مغز اوست. تا زمان مهار آتش، انسان هم جزو یکی از حلقه‌های غذایی جانوران شکارچی بود. با مهار آتش، انسان توانست خود را از حلقه‌های غذایی دیگر جانوران خارج کند و خود را در بالاترین حلقه از این زنجیرۀ غذایی قرار بدهد. در واقع انسان، میلیون‌ها سال «اشرف مخلوقات» نبود [و نیست] بلکه با مهار آتش بود که توانست خود را با این عنوان پرطمطراق آراسته کند. آتش سبب شد که انسان از طبیعت مادر جدا شود و طبیعت خود را بسازد. این که طبیعتِ انسانی در چه کنش و واکنش‌هایی با طبیعت مادر قرار دارد در آینده بدان خواهیم پرداخت.

——————————————————–

[1] البته نظریه‌های دیگری هم وجود دارد ولی همۀ دانشمندان این حوزه بر این نکته توافق نظر دارند که انسان راست‌قامت از آتش استفاده می‌کرده و علت موفقیت او در «جهان‌گشایی»اش همین آتش بوده است.

[2] مقدار باکتری‌های دستگاه گوارش انسان حدود 1500 گرم است یعنی حتا از مغز انسان نیز بزرگتر می‌باشد. این باکتری‌ها همواره در ارتباط ارگانیک با هم هستند و رفتارشان روی تصمیم‌گیری مغز انسان تعیین‌کننده است.

[3] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آتش و گونه‌های فراوان آن برای کاربردهای گوناگون به «اوستا- کهن‌ترین سرودهای ایرانیان» اثر جلیل دوستخواه رجوع کنید.